خاطره

ساخت وبلاگ
 در این دو سال اینقدر عزیزانمون رو از دست دادیم و توی مراسم ترحیمشون شرکت کردیم که لبخند و شادی رو یادمون رفته. 

خواهر زاده 7 سالم یه روز با من بود از صبح تا شب ، شب رفت خونشون و کلی گریه و اذیت کرد که :  

دوست ندارم خاله  بزرگتر بشه بعدش پیر بشه!  

دوست ندارم خاله  بمیره !

خدایا چقدر زندگی سخته که یه بچه 7 ساله باید مرگ رو درک کنه. چقدر سخته عزیزانمونو پشت سر هم داریم از دست میدیم اونم بدون وقفه.

خدمت در موکب...
ما را در سایت خدمت در موکب دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : filmproduzieven بازدید : 174 تاريخ : پنجشنبه 25 آبان 1396 ساعت: 1:36